اندر کرامات و فضایل شیخنا، حاج ملا آلبرت ( قدس الله روحه العزیز ) آمده که وی زیر دست اساتید بزرگی تعلیم دیده و تجارب بسیار کسب کرده و ایشان همچنین دوره های ریاضت پیشرفته را زیر دست اساتید بزرگی  گذرانده است !!!

روزی شیخنا (روحنا له فداه)، در خانه خویش همی نشسته بود و با دندان خویش  تخمه را طوری میشکاند که گویی عنان از کفش برفته است و سر به جیب مراقبت فرو برده است و در زیر لب نیز با خود غر و لند میکرد و یکی از مریدان را ناسزا میگفت که ناگهان شیخ از جای برخاست در حالی خود نخواست و دوان دوان به سمت نظمیه دوید !!! در میان راه یکی از یاران وی را  بپرسید که یا شیخ به این سرعت به کجا رهسپار میشوید ؟؟؟ شیخ اینطور جواب بداد که در خانه بودم که به ناگاه بر من الهام شد که یکی از مریدانم را مامورین نظمیه گرفته اند و حال میروم که از ماجرا با خبر شوم !!!

پاسی از روز گذشت و شیخ به نظمیه رسید و علت گرفتاری مرید را از مامور نظمیه جویا شد ... مامور بگفت که یا شیخ، مرید شما همی 1000 دینار اختلاس کرده است و با این 1000 دینار میخواست به دیار اجانب برود ... در این حال بود که دیدند شیخ به دیوار همی زل زده و جواب هیچکس نیز ندهد گویی که در آن مکان حضور ندارد و پس از دقایقی که روح در کالبد شیخ آلبرت نشست آنچنان پس گردنی به مرید زد که نور از دیدگان وی برفت و بازگشت و بدو گفت که اختلاس همی از باب افتعال بوده ( اختلس – یختلس – اختلاس ) و در قدیم آن را اختلاص میشناختند چرا که از ریشه خلاص شدن بوده و مردم آن زمان معتقد بودند که این کار باعث رها شدن مردم از فقر و بیچارگی میباشد و این کار را مردم فقیر انجام میداند و آن هم در رقم های کلان و آب از آب تکان نمی خورد و حال آنکه تو همش 1000 دینار اختلاس کرده ای و کل شهر با خبر شدند ؟؟؟!!! چه بسا که بی عرضگی تو بر من اثبات شد و بر من است که دگر افرادی چون تو را به شاگردی نگیرم تا مردم این شهر نگویند شرم باد این استاد را !!!

در این حال بود که مرید نعره ها بزد و سر را به میله های زندان کوبید و جان به جان آفرین تسلیم گفت !!!