Albert's Hypothesis

My Final Theory

۳ مطلب با موضوع «اندر حکایات شیخ» ثبت شده است

ساخت ایران !!!


روزی شیخنا حاج ملا آلبرت ( قدس الله روحه العزیز ) در گوشه‌ای از خانه نشسته بود و بسی ریاضت‌ها می‌کشید !!!

در عالم غیب بدید که افرادی با قیافه‌هایی بس مشابه کارهایی می‌کنند و چیزهایی با خود به همراه دارند و بسی شیخ متعجب گشت که چگونه کارشان اینگونه گرفته است !!! یکی از آن مشابه القیافه‌ها شیخ را گفت: "فردا، چیزی از دیار ما به دستت می‌رسد"

در این حال بود که شیخ ترسان و لرزان به خود آمد درحالی که حسابی تشنه بود. در این حین یکی از مریدان را پس گردنی زد و وی را فرمود تا از یخچال آب میوه‌ای بدو دهد بلکه جگرش حال بیاید.

همانا مرید برفت و آب انگوری بیاورد و شیخ قطره ای از آن را نوشید و ناگهان نعره بزد که که به کدامین دلیل این آب انگور گرمست !!!

مریدان نگاهی به آب انگور انداخته و متوجه بگشتند یخچال خراب بوده و شیخ امر بفرمود که یخچالی نو از برای وی تهیه نمایند !!! یکی از مریدان برفت و پس از چندی با یخچالی نو بازگشت و نصب نمود !!!

لحظاتی گذشت و شیخ برخاست درحالی که خود نخواست!!!

نگاهی بس عاقل اندر سفیه به یخچال بینداخت و ناگهان مریدان بدیدند که چشمان شیخ باز مانده و عرق از پیشانی وی بریزد و لرزان به یخچال می‌نگرد!!!

مریدان وی را پرسیدند که یا شیخ، از برای چه این‌چنین شده‌این؟؟؟ شیخ بگفت که روی یخچال نوشته بود:Made in china

در این حال بود که در دوره حمایت از تولید ملی، شیخ ماجرای آن سفر معنوی را برای مریدان بازگو کرد و متوجه بگشت که آن متشابه القیافه‌ها چینی‌ها بودند!!!

در این حین بود که مریدان نعره ها بزدند و سر را به دیوار کوبیدند و همگی جان به جان آفرین تسلیم گفتند!!!



پ.ن 1: با لغات چینی و  تولید ملی و آب انگور و یخچال جمله بسازید

پ.ن 2: با توجه به بازگشایی مدارس و دانشگاه‌های سراسر کشور، و به تبع اون بازگشایی مجدد نهضت سوادآموزی بنده، این وبلاگ از این به بعد در روزهای جمعه آپ خواهد شد ^_^

پ.ن 3: دوستانی که کار واجبی داشته باشن میتونن از طریق ایمیل زیر با من در ارتباط باشن :)

Alberts_hypothesis@hotmail.com

۵۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
آلبرت کبیر

دیوار ترک خورده


روزی شیخنا حاج ملا آلبرت به همراه مریدان از کوچه همی گذر بکرد و نگاهش به دیوار کوچه افتاد که ترکی بس عظیم در آن نهادینه شده بود !!! یکی از مریدان، وی را پرسید که یا شیخ، این ترک عظیم روی دیوار از برای چه ایجاد شده؟؟؟ یا شیخ حکمش چیست ؟؟؟

شیخ خنده‌ای بکرد و بگفت که بر روی دیوار نوشته بودند اینترنت سرعت بالا همی به فروش می‌رود و حال آنکه اگر تو این دروغ بزرگ را روی هر ساختمانی بنویسی این ساختمان تخریب می‌شود، این ساختمان نیز شانس آورده که از بتن بوده و فقط ترک خورده است !!!

در این حال بود که مریدان هریک نعره‌ای بزدند و سر را به دیوار بتنی همی‌کوبیدند و جان به جان آفرین تسلیم گفتند و دیوار نیز خراب بگشت !!!



پ.ن:

هفته پیش بود که با همسر محترمه رفته بودیم نمایشگاه نوشت افزار و منم که کم نمیارم این تخته شاسی رو برای خودم خریدم(البته اگه اسمشو درست گفته باشم)

اصن کودک درون داره تو وجودم موج میزنه


۵۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
آلبرت کبیر

اختلاس ( شاید هم اختلاص )

اندر کرامات و فضایل شیخنا، حاج ملا آلبرت ( قدس الله روحه العزیز ) آمده که وی زیر دست اساتید بزرگی تعلیم دیده و تجارب بسیار کسب کرده و ایشان همچنین دوره های ریاضت پیشرفته را زیر دست اساتید بزرگی  گذرانده است !!!

روزی شیخنا (روحنا له فداه)، در خانه خویش همی نشسته بود و با دندان خویش  تخمه را طوری میشکاند که گویی عنان از کفش برفته است و سر به جیب مراقبت فرو برده است و در زیر لب نیز با خود غر و لند میکرد و یکی از مریدان را ناسزا میگفت که ناگهان شیخ از جای برخاست در حالی خود نخواست و دوان دوان به سمت نظمیه دوید !!! در میان راه یکی از یاران وی را  بپرسید که یا شیخ به این سرعت به کجا رهسپار میشوید ؟؟؟ شیخ اینطور جواب بداد که در خانه بودم که به ناگاه بر من الهام شد که یکی از مریدانم را مامورین نظمیه گرفته اند و حال میروم که از ماجرا با خبر شوم !!!

پاسی از روز گذشت و شیخ به نظمیه رسید و علت گرفتاری مرید را از مامور نظمیه جویا شد ... مامور بگفت که یا شیخ، مرید شما همی 1000 دینار اختلاس کرده است و با این 1000 دینار میخواست به دیار اجانب برود ... در این حال بود که دیدند شیخ به دیوار همی زل زده و جواب هیچکس نیز ندهد گویی که در آن مکان حضور ندارد و پس از دقایقی که روح در کالبد شیخ آلبرت نشست آنچنان پس گردنی به مرید زد که نور از دیدگان وی برفت و بازگشت و بدو گفت که اختلاس همی از باب افتعال بوده ( اختلس – یختلس – اختلاس ) و در قدیم آن را اختلاص میشناختند چرا که از ریشه خلاص شدن بوده و مردم آن زمان معتقد بودند که این کار باعث رها شدن مردم از فقر و بیچارگی میباشد و این کار را مردم فقیر انجام میداند و آن هم در رقم های کلان و آب از آب تکان نمی خورد و حال آنکه تو همش 1000 دینار اختلاس کرده ای و کل شهر با خبر شدند ؟؟؟!!! چه بسا که بی عرضگی تو بر من اثبات شد و بر من است که دگر افرادی چون تو را به شاگردی نگیرم تا مردم این شهر نگویند شرم باد این استاد را !!!

در این حال بود که مرید نعره ها بزد و سر را به میله های زندان کوبید و جان به جان آفرین تسلیم گفت !!!
۲۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
آلبرت کبیر